مقدمه:
در راستاي جايگاه تاريخي انقلاب اسلامي و نقش آن در حيات توحيدي دوران معاصر فراز هايي از خطبهي 182 نهجالبلاغه، رازها و رهنمودهايي را آشکار ميکند که احساس کردم با تأمل در اين فرازها بتوانيم معني زندگي توحيدي در ذيل نور انقلاب اسلامي را بشناسيم و با بزرگدانستن انقلاب اسلامي، خود و مردم زمانهي خود را از ظلمات فرهنگ مدرنيته برهانيم.
حضرت موليالموحدين(ع) ميفرمايند:
«أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَي اللَّهِ الَّذِي أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعَاشَ فَلَوْ أَنَّ أَحَداً يَجِدُ إِلَي الْبَقَاءِ سُلَّماً أَوْ لِدَفْعِ الْمَوْتِ سَبِيلًا لَكَانَ ذَلِكَ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ(ع) الَّذِي سُخِّرَ لَهُ مُلْكُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مَعَ النُّبُوَّةِ وَ عَظِيمِ الزُّلْفَةِ فَلَمَّا اسْتَوْفَي طُعْمَتَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مُدَّتَهُ رَمَتْهُ قِسِيُّ الْفَنَاءِ بِنِبَالِ الْمَوْتِ وَ أَصْبَحَتِ الدِّيَارُ مِنْهُ خَالِيَةً وَ الْمَسَاكِنُ مُعَطَّلَةً وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً»؛
بندگان خدا! شما را سفارش ميكنم به تقوي از پروردگاري كه بر تن شما جامهها پوشاند، و اسباب زندگيتان را آماده گرداند. پس اگر كسي در اين دنيا راهي به زندگاني جاودان مييافت و يا ميتوانست مرگ را از خود دفع کند، او سليمان پسر داود ميبود، كه با پيامبري و منزلت بزرگ كه به او رسيد پادشاهي جن و آدمي وي را مسخّر گرديد، ولي چون آنچه روزي او بود خورد و مدّتي را كه بايد بماند به پايان برد، كمانهاي مرگ تيرهاي نيستي بر او باراند، و خانهها از او تهي ماند. مسكنها خالي گرديدند، و مردمي ديگر آنها را به ارث بردند- و در آن آرميدند- و همانا روزگاران گذشته براي شما پند است.
بحث ما در اين موضوع است که آن بانک بلندي که در قرن 14 هجري در زير اين آسمان بلند شد و همه را به توحيد دعوت کرد، و ملت ما را در جرگهي لبيکگويان به آن بانک وارد نمود، چه بود و آن دعوت ريشه در کجا دارد و به کجا رهسپار است؟ اميرالمومنين(ع) ميفرمايند: اگر قرار بود شخصي ماندني در عالم باشد، ماندنيتر از سليمان(ع) چه کسي؟ حتي سليمان با آنهمه امکانات مادي و معنوي بالأخره بنا است از اين دنيا برود. هرکس در اين دنياست بايد بداند که رفتني است، چون آنچه ماندني است حضرت حق است و لاغير. خداوند همواره فرصت ميدهد تا جرياني ظهور کند، ولي به کسي اجازهي بقاء نميدهد، چون بقاء مخصوص ذات احدي خودش است. اگر با تمام وجود اين نکته را فهميديم - که فهم آن بسيار کار ميبرد- معناي بودنِ ما در این دنیا معناي خاصي به خود ميگيرد و جهتگيريهايمان در زندگي دنيايي نتيجهبخش ميشود. در آن صورت است که معني بودنمان را در بستر حضور توحيدي ميفهميم، و اينکه چه کار کنيم و چه کار نکنيم، درست در جاي خود قرار خواهد گرفت.
عمده آن است که به خود بفهمانيم، اولاً: بودن از آن حق است. ثانياً: بودنِ موقتِ ما در اين دنيا براي خودش يک برنامهي حساب شده است. ثالثاً: در اين بودنِ موقت اگر انسان، بودن در اين دنيا را ذاتي خود ندانست و بودن ذاتي را براي حق گذاشت، ميفهمد در فرصت زندگي دنيايي مأموريتي دارد که با انجام آن بايد خود را در بستري توحيدي وارد کند و در اين راستا همهي وجود او در حالت بندگي خدا قرار گيرد. اين؛ همهي مقصد انسان است، چون در ذات خود «عين ربط» به حق است، حال اگر از طريق بندگي خدا، در عقيده و عمل، عين توجه به حق شد، در عين اين که به اقتضاي ذات خود عمل کرده، نهايت بهرهمندي از فيض خداوند را نصيب خود ميکند.
حضرت ميفرمايند: «أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ» کجايند عمالقه و فرزندان عمالقه، کجايند فراعنه و فرزندان فراعنه.
مشکل عمالقه و فراعنه اين بود که فکر ميکردند وجود و بودشان از خودشان است و خودشان ميتوانند ماندنشان در دنيا را مديريت کنند. آنچه مانع ميشود که انسان درست فکر کند غفلت از بودن موقت خود و مرگي است که در پي آن ميآيد. در حالي که مرگ؛ جدّيترين بُعد از شخصيت دنيايي انسان است، همچنانکه بقاء؛ حقيقيترين بُعد از ابعاد ربالعالمين است. وقتي پروردگار ما بودن محض است، پس غير پروردگار نميتواند بودني مستقل داشته باشد.
اينکه ميگويند بسيار کماند کساني که مرگ را بفهمند، به اين معنا نيست که کسي نداند ميميرد، احمقترين آدمها هم ميدانند که ميميرند، آنچه نياز به فهم عميق دارد اين است که اگر کسي فهميد فقط توحيد و يگانگي حق و حضور مطلق حق در همهي ابعاد عالم جريان دارد، و حق است که اجازه ميدهد هرکسي چه موقع و چقدر بماند، نوع نگاه چنين کسي به بودنش، نگاهي حقيقي ميشود و مرگ را ميفهمد، اين آدم اصلاً براي خودش ماندني قائل نيست، دائم متوجه جنبهي عدمي خودش ميباشد و چشمش به آنچه هست، به همانطوري که هست، باز ميشود.
فهرست مطالب ارائه شده در این فایل:
مقدمه
ظهور توحيد محمدي در قرن چهاردهم
راز نابودي جبّاران
طرفدارانِ نادان و دشمنان احمق
جايگاه تاريخي امامخميني«رضواناللهتعاليعليه»
سری که حضرت روح الله«رضواناللهتعاليعليه» با خود داشت
انقلاب اسلامي و مرگانديشي
تفاوت انقلاب اسلامي با انقلاب مشروطه
انقلاب اسلامي سيري به سوي حاکميت مهدي(عج)
فرمت فایل: docx
تعداد صفحات: 28 صفحه
قیمت فایل: 2000 تومان
در صورت هر گونه مشکلی از طریق شماره تماس و ایمیل زیر با ما تماس بگیرید.