مقدمه
هيجانات رويدادهاي دروني هستند که زير مجموعههاي روانشناختي بسياري نظير: پاسخهاي زيست شناختي، شناختها و آگاهيهاي هشيار را هماهنگ ميسازند. هنگامي که رابطه شخص با خانواده وبا همه انسانها تغيير کند، هيجانات شخص نيز، تغيير خواهند کرد. به عنوان مثال: شخصي که خاطرات شيريني از دوران کودکي به خاطر آورد، ممکن است دنيا به نظرش شاداب تر و مسرت بخش تر به نظر آيد. زيرا هيجانات روابطي را در اين حس (فضا) دنبال ميکنند که تداعي کننده معنايي مرتبط با اين روابط ميباشد ( ماير ،2001)
حوزه هوش هيجاني به عنوان يک موضوع مورد مطالعه از بطن روانشناسي علمي ظهور پيدا کرده است. در سالهاي اخير الگويي عملي از هوش هيجاني پديدار شده که نشان ميدهد اعمال ما تا چه اندازه منشا هيجاني دارد، هيجانها دليل و منطق خاص خود را دارند (گلمن ، 1995، به نقل از بلوچ، 1379).
تنها با هوش هيجاني ميتوان خود را براي پايداري در مواجه با ناکامي برانگيخت، حالات روحي و خلقي خود را تنظيم نموده وبا ديگران همدلي نمود، هوش هيجاني شامل توانايي ادراک، ابراز، فهم و کنترل هيجانات درخود و ديگران است. (ماير، 2001)
در طي سالهاي اخير برسي تجربي شادکامي توسط روانشناسان و جامعه شناسان افزايش يافته است (وين هوون، 1997) شادکامي عبارت است از مقدار ارزش مثبتي که يک فرد براي خود قائل است (وين هوون، 997). اين سازه دو جنبه دارو يکي عوامل عاطفي که نمايانگر تجربه هيجاني شادي، سرخوشي، خشنودي، و ساير هيجانهاي مثبت هستند و ديگري ارزيابي شناختي رضايت از قلمروهاي زندگي که بيانگر شادکامي و بهزيستي رواني است. (آندروز ومک کنل، 1980)
در پژوهشي گرون و همکاران گزارش کردند که افراد داراي هوش هيجاني بالا مهارتهاي مديريت استرس خوبي دارند و قادرند عواطف خود را ارزيابي، بيان و مديريت نمايند و از شادکامي بالاتري برخوردارند. در واقع هوش هيجاني با خوش بيني، خلق مثبت، رفتارهاي همدلي و رضايت از روابط بين فردي، رابطه مثبت و معنادار دارد.
لذا هوش هيجاني ميتواند با ايجاد محيطي پويا، موجبات سلامتي را فراهم آورد و يادگيري همراه با لذت و شادي و همچنين ارتباط مطلوب اجتماعي با کنترل احساسات و هيجانات را تسهيل نمايد (پورزارعي، 1382)
معلوليت، اختلال در رابطه بين فرد و محيط است و اين امر زماني رخ ميدهد که ناهنجاري و کمبود در ساخت يا کارکرد رواني و جسمي فرد به وجود آيد، به طوري که ادامه زندگي به شيوه عادي را از او سلب و دامنه فعاليت فردي و اجتماعي وي را از حالت طبيعي خارج نمايد. براساس تحقیقات انجام شده در گذشته افراد دارای هوش هیجانی بالا دارای مهارت هایی همچون کنترل استرس وعواطف هستندوهمچنین ارتباط مطلوب اجتماعی در این افراد دیده می شود.در این تحقیق براین شدیم تا به بررسی سطح هوش هیجانی وشادکامی در معلولین جسمی _حرکتی بپردازیم.
فهرست مطالب این پژوهش
فصل اول: کلیات
1-1-مقدمه
1-2-بيان مساله
1-3-اهميت و ضرورت تحقيق
1-4-اهداف پژوهش
1-5-فرضيههاي تحقيق
1-6-تعريف نظري و عملياتي متغيرها:
فصل دوم: موضعگیری های نظری و یافتههای پژوهشی در خصوص موضوع
2-1- موضع گيريهاي نظري در خصوص هوش هيجاني:
2-1-1- مفهوم هوش هيجاني:
2-1-2- تاريخچه هوش هيجاني:
2-1-3- رويکردها در هوش هيجاني:
2-1-4-1- مدل هوش هيجاني ماير وسالووي (1999، 1990) :
2-1-4-2- مدل هوش هيجاني گلمن (1998، 1995) :
2-1-4-3- مدل هوش هيجاني بار-ان (1997) :
2-2- موضعگيري نظري در خصوص شادکامي:
2-2-1- تاريخچه شادکامي:
2-2-2- مفهوم شادکامي:
2-2-3- نظريههاي شادکامي:
2-2-3-1- نظريه دينر و همکاران:
2-2-3-2- نظريه آرگايل و همکاران:
2-2-3-3- نظريه اسنادي واينر:
2-2-3-4- عوامل موثر بر شادکامي:
2-3- موضعگيريهاي نظري در خصوص معلولين جسمي-حرکتي:
2-3-1- تاريخچه معلوليت:
2-3-2- تعريف معلوليت:
2-3-3- علل معلوليت:
2-3-4- انواع معلوليت ها:
2-4- يافتههاي پژوهشي مرتبط با تحقيق:
2-4-1- پيشينه پژوهشهاي انجام شده در خارج:
2-4-2- پيشينه پژوهشهاي انجام شده در ايران:
2-5- نتيجه گيري کلي:
فصل 3فرآیند روش شناختی
3-1-روش پژوهش:
3-2-ابزارهاي پژوهش:
3-3-1- توصيف ابزار
3-3-1-1- پرسشنامه هوش هيجاني بار-ان:
3-3-1-2- پرسشنامه شادکامي آکسفورد:
3-3-2- روش اجرا و نمره گذاري:
3-3-2-1- روش اجرا و نمره گذاري پرسشنامه هوش هيجاني با-آن:
3-3-2-2- روش اجرا و نمره گذاري پرسشنامه شادکامي آکسفورد:
3-3-3- اعتبار و روايي:
3-3-3-1- اعتبار و روايي هوش هيجاني بار-ان:
3-3-3-2- اعتبار و روايي پرسشنامه شادکامي آکسفورد:
3-4- روش اجراي پژوهش:
3-5- روش تجزيه و تحليل داده ها:
فصل چهارم:تجريه و تحليل
4-1- بررسي جمعيت شناختي
4-2- بررسي توصيفي دادهها:
4-3- يافته هاي استنباطي مربوط به فرضيه هاي پژوهش
فصل پنجم: بحث و نتيجه گيري
5-1- بحث و نتيجه گيري
5-2 نتيجه گيري نهايي
پيشنهادات
محدوديت ها
منابع:
جهت دریافت فایل با ایمیل سایت مکاتبه نمایید.